سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از روی دوستی نگریستن به چهره دانشمند عبادت است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
کل بازدیدها:----37331---
بازدید امروز: ----3-----
بازدید دیروز: ----5-----
حکایت

 

نویسنده: حکیم
چهارشنبه 87/4/26 ساعت 8:40 عصر

زنی شایعه ای درباره همسایه اش را مدام تکرار کرد.

در عرض چند روز، همه محل داستان را فهمیدند.

شخصی که داستان درباره او بود عمیقاً آزرده و دلخور شد.

بعداً، زنی که آن شایعه را پخش کرده بود متوجه شد که کاملاً

 اشتباه می کرده. او خیلی ناراحت شد ونزد خردمندی پیر رفت

و پرسید برای جبران اشتباهش چه می تواند بکند.
پیرخردمند گفت: « به فروشگاهی برو و مرغی بخر و آن را بکش.

سر راه که به خانه می آیی پرهایش را بکن و یکی یکی در راه بریز»

 زن اگر چه تعجب کرد، آنچه را به او گفته بودند انجام داد.
روز بعد، مرد خردمند گفت: «اکنون برو و همه پرهایی را که دیروز

ریخته بودی جمع کن و برای من بیاور» زن، در همان مسیر، به

 راه افتاد، اما با نا امیدی دریافت که باد همه پرها را با خود برده.

 پس از ساعتها جستجو، با تنها سه پر در دست، بازگشت.
خردمند پیر گفت: « می بینی؟ انداختن آنها آسان است اما باز گرداندنشان غیر ممکن است. شایعه نیز چنین است. پراکندنش

کاری ندارد، اما به محض این که چنین کردی دیگر هرگز

نمی توانی کاملاً آن را جبران کنی».

 

منبع : kaman1.blogfa.com  


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • عجب از انسان
    خطر شایعه
    داستان دو دوست
    چند جمله زیبا
    جملات پند آموز
    حکایتی جالب
    10 – راه انتقام
    9 – سخن زمین
    8 – استاندار حصیر باف
    7 – دل های مرده
    6 – شکار
    5 – راه کسب عزّت
    4 – عارف امیدوار
    3 – بدتر از درنده
    2 – خدا کجا نیست
    [همه عناوین(18)]

  •  RSS 

  • خانه


  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • لینک دوستان من

  • اشتراک در وبلاگ

  • وضعیت من در یاهو

  • ---- ---- ----